سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثمره دانش، خلوص در عمل است . [امام علی علیه السلام]

کمی عشق
نویسنده :  احمد انتظارخیر

باز هم از مریم حیدر زاده :

اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش

اگه تویی اونکه فقط دلم می خواد منو ببخش

اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش

اگه تویی اونکه فقط دلم می خواد منو ببخش

منو ببخش اگه شبا ستاره ها رو می شمارم

منو ببخش اگه بهت خیلی میگم دوست دارم .

منو ببخش اگه برات سبد سبد گل می چینم .

منو ببخش اگه شبا فقط تو رو خواب می بینم .

اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش

اگه تویی اونکه فقط دلم می خواد منو ببخش

منو ببخش اگه واسه چشای تو خیلی کمم

تو یه فرشته ای و من اگه فقط یه آدمم

منو ببخش اگه برات می میرم و زنده میشم

اگه با دیونگی ها پیش تو شرمنده میشم

منو ببخش اگه همش می سپرمت دست خدا

اگه پیش غریبه ها بجای تو میگم شما .

منو ببخش من نمی خوام تو رو به ماه نشون بدم .

نشونیتو نه به شب و نه دست آسمون بدم .

منو ببخش اگه می خوام تو رو فقط واسه خودم

ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم .

اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش

اگه تویی اونکه فقط دلم می خواد منو ببخش

اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش

اگه تویی اونکه فقط دلم می خواد منو ببخش

مریم حیدر زاده

 

و البته گروه جدید " کامران و هومن " هم به زیبایی این اثر رو اجرا کردند . دستشون درد نکنه .

در زیر لینک این آهنگ رو براتون گذاشتم . با آرزوی آقات خوش ...

 

http://home.ripway.com/2004-11/203843/Weblogs/Somelove/CamranAndHoman.wma
 

شلمان !!


دوشنبه 84/4/27 ساعت 2:29 عصر
نویسنده :  احمد انتظارخیر

وقتی که برای آخرین بار داشت دست تکون می داد سعی کرد حتی برای دلخوشی من قطره اشکی از گونش سر بده ولی نتونست . اون همه چیز من بود ولی نمی دونست ، دلش می خواست بتونه برای من مفید باشه ولی نبود . وقتی هم که گفت مکی خواد بره من تمام سعیم رو کردم ولی تصمیمش جدی بود .

آخرش رفت . خیلی ساده . حتی برای من هم قطهر اشکی از گونش لیز نخورد . دوستش داشتم و اون می دونست ولی درک نمی کرد .

دونستن با درک کردن خیلی فاصله داشت .

دوستش داشتم . فقط همین ...

من از تو دل نمی کنم عاشق ترینشون منم .

ساز مخالف رو بزن من ولی دم نمی زنم .

 


یکشنبه 84/3/15 ساعت 11:38 صبح
نویسنده :  احمد انتظارخیر

بر ستون عشق زدم تکیه ، نمی دانستم سست است کردم گریه

بر لب تو زدم بوسه ، نمی دانستم سرخ است ، شدم ژاله

بر چشم تو زدم سایه ، نمی دانم ، چنین شدم بی مایه


دوشنبه 84/2/26 ساعت 3:19 عصر
نویسنده :  احمد انتظارخیر

بی تو بودن ( وحید) :

سفرام بدون تو با خوشی همراه نبوده

بی تو غم شعرای تنهایی منو سروده

سفرا دستای تنها رو به هم می رسونند .

سفرا بدون یار قلب و دل می سوزونند .

غم رفتن از دیار تو برام باعث بی طاقتیه .

همه لحظه هاش برای من پر از خستگیه .

توی پیچ و تاب جاده اسم تو ترانه ای بود .

روی لبهای یاد تو بهانه ای بود

توی شبها بودنت یه حس زیبا که نمیشه دیگه تکرار

بی تو بودن مثل پاییز ، مثل یه قاب شکسته روی دیوار

سفرام بدون تو با خوشی همراه نبوده

بی تو غم شعاری تنهایی منو سروده

سفرا دستای تنها رو به هم می رسونند .

سفرا بدون یار قلب و دل می سوزونند .

غم رفتن از دیار تو برام باعث بی طاقتیه .

همه لحظه هاش برای من پر از خستگیه .

توی پیچ و تاب جاده اسم تو ترانه ای بود .

روی لبهای یاد تو بهانه ای بود

توی شبها بودنت یه حس زیبا که نمیشه دیگه تکرار

بی تو بودن مثل پاییز ، مثل یه قاب شکسته روی دیوار


دوشنبه 84/2/19 ساعت 3:38 عصر
نویسنده :  احمد انتظارخیر

دیگه فرصتی نمونده نازنین . دارم از صدا می افتم نازنین .

توی اوج آسمونی یا زمین . من به تو نمی رسم فقط همین ...

 

سلام . اینجا شروعی دوباره در حال جریان است . خوش آمدید .

 

 


جمعه 84/1/5 ساعت 11:25 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ببخش منو فقط بخاطر اینکه دوست دارم .
ساده رفت
این بود سرونوشت من
سفرام
دیگه فرصتی نمونده نازنین ...
فهرست
15926 :کل بازدیدها
0 :بازدید امروز
0 :بازدید دیروز
درباره خودم
کمی عشق
حضور و غیاب
لوگوی خودم
کمی عشق
لوگوی دوستان
لینک دوستان
سوربون
نشریه
اشتراک
 
طراح قالب